Thursday, April 23, 2009

تنها يك دقيـــــــــــــــــقـــــــــــــه وقت دارم


تنها يك دقيقه وقت دارم تا بگويم دوستت دارم
اين حماسه را كه به من بسپاري
سالها ميكشد
تو گيس سپيد ميكني
و من همچنان ميان همان دقيقه مانده ام
بهانه اي بياور اي مهربان
ثانيه ها در گذرند ومن هنوز به دال هم نرسيده ام
اين واژه ها سخت است، سنگين است
و من اين روزها بي طاقتم، دلگيرم، كلافه ام، عاشقم
اينجا هوا را سكوت گرفته، نفسهايم را عطر تو
من اين ميان تنها تو را ميبينم و گاه تك تك ساعت را
تو را ميبينم، اما نميفهمم
چمداني كه در دست داري
رختي كه بر تن كردي
من امروز حتي نميفهمم كه چشمهايت چه ميگويند
نميخواهم بفهمم
ثانيه اي ديگر گذشت
خيره ميشوم به قدمهايت كه آرام از من دور ميشوند
به بارانيت كه آرام در آغوش ميكشد زيباي من را
به چمدانت كه سنگين است
به دستگيره ي در كه گرماي دستهايت را لمس ميكند
و به خورشيد كه تا ميانه ي اتاق به پيشوازت مي آيد
و به اين همه تنهايي
جايي كه كسي نيست تا به او بگويم
دوستت دارم

Monday, April 20, 2009

کوچه


کوچه مراقبش باش وقتی خسته میاید
کوچه مراقبش باش وقتی آهسته میاید
کوچه بدان این سیاهی شب، سیاهی قلب من است
این نقش که بر زمین میبینی، نقش پای خسته من است
کوچه خاکت را نرم کن، وقتی پای بر زمینت میگذارد
کوچه او از همین مسیر رفت
فردا نیز میاید
اما من دیگر نیستم
کوچه این خاک، خاک پای اوست
کوچه وقتی دلتنگ است، مراقبش باش
کوچه اشکهایش را، در دلت نگه دار
در آغوشش بگیر
هم نوایش شو
کوچه رازدارش باش
کوچه، وقتی نگران است، آسمان میگرید
کوچه بخندانش
خنده اش به شیرینی طعم زندگیست
کوچه قهر که میکند، نکند فراموشش کنی
کوچه بدان
بدان غیر از تو خستگیش را با هیچ کس تقسیم نمیکند
کوچه، نکند پایش را برنجانی
کوچه نکند تنها رهایش کنی
نکند شبهایش تار باشد
... نکند بی من
کوچه تو را قسم
تورا به حرمت این باران قسم
کوچه ترا به حرمت شب
به حرمت اشک دلها
به حرمت تمام آسمان
مراقبش باش
چون من دیگر نیستم
.

قسم به سرخي انار


،قسم به صدا
،قسم به چشم
،قسم به هرآنچه تو ميبيني
،قسم به انار
،قسم به تو
،قسم به سرخي انار
،قسم به سرخي اناري كه چشم تو ديد
،قسم به پاكي چشم تو
.قسم به پاكي تو

فرشـــــــتــــــــــــــه ي مـــــــــــن


.
.
.
فرشته من نه حلقه اي بر سر داشت
نه بال،
گناه هم ميكرد،
با هم گناه ميكرديم،
فرشته ي من صبح زياد مي خوابيد
عصر زياد فكر ميكرد
شب زياد ميفهميد،
فرشته من شب عجيب زيبا بود،
صبح ها
دستهايش صورتي
صورتش لبخند
نگاهش قلقلك ميداد قلبم را،
فرشته من
غصه هم ميخورد
اشك هم ميريخت
فحش هم ميداد
اخم هم ميكرد
قهر هم ميكرد
ناز هم ميكرد،
عاشق گنجشك بود
عاشق پروانه ها،
آنقدر محو تماشا ميشد
كه يادش ميرفت من منتظرم
چقدر خوش بوديم،
روز نحس دي را با هم شب كرديم
گناه هم كرديم
گناه گرمي بود
عهد بستيم
چشم بستيم
راه رفتيم
گرم بوديم
چقدر خنديديم
فرشته همان شب
بال در آورد
پريد،
محو شد،
روز نحس دي جوابش را گرفت
بعد از آن شب
عمر من خط خطيست
ثانيه ها همه تكراري
پس از آن شب
من ماندم و يك عمر سكوت
پر از تنهايي
.
.

گـــــــــــــــل مــــــــــــــــن


.
آسون ميشه تورو فهميد گل من
آسون ميشه با تو رقصيد گل من
آسون بايد رسيد دل من
آسمونمون پر غم
چشماي سياه تو
زندگي بي تو گل من
چقدر سخت خوابيدن تو
روزاي برفي، دل من
كاراي بيهوده ي من
موندن توي قفس
عمر چند روزه ي من
روياي آبي، گل من
قلباي سنگي، دل من
فرياد بودن من
سكوت رفتن تو
آسمون پر غم
عكساي توي قاب
اشكهاي بيتاب
چشماي بيخواب،
ثانيه هاي بي تو، گل من
ديواراي سنگي، دل من
روباناي مشكي، گل من
.

Saturday, April 18, 2009

...چمدان


وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم : عزیزم این کار را نکن
نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ، رویم را برگرداندم
حالا او رفته، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم
نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من هم مقصر بودم
نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ، چون تمام آنچه ما میخواهیم عشق و وفا داری و مهلت است
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ، من آن را سد نخواهم کردحالا او رفته، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم : اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود
فکر می کردم از تمام آن بازیها خلاص خواهم شداما حالا تنها کاری که می کنم
گوش دادن به تمام آن چیزهایی است که نگفتم
نگفتم : بارانی ات را در آر ، قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم
نگفتم : جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست
گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی، خدا به همراهت
او رفت و مرا تنها گذاشت، تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم

Thursday, April 16, 2009

...روز مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگ


،وای
امان از روزهایی که شبیه روز مرگند
اما روز مرگت نیستند ...

...لبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــریزم


کابوس بغضهایم تمامی ندارد انگاری
چقدر خسته است این زمانه ی خط خطی
میان تمام این سکوتهای سیاه
دباره حس میکنم که لبریزم
دباره به مادر زمین بدبینم
به خالق عشق
به عشق
به هوا
دباره حس میکنم ترحم دنیا را
دباره فکر میکنم به سخاوت مرگ
و فریاد سر میدهم
ای کاش
ای کاش
ای کاش

Tuesday, April 14, 2009

...ماه من


امشب ماه کامل بود
یادت هست !؟
می گفتی
"برای دیدنت همیشه باید بالا را نگاه کرد ماه من"
حالا گردونه گشته
و من در آستانه ایستاده ام
ماه تنها خاطره ایست که هرشب از تو می بینم
برای دیدن خاطره ات همیشه باید بالا را نگاه کرد
ماه من
امشب مهتاب بود
و من ...

Wednesday, April 8, 2009

...چقدر ديوونه ام راستي


بسه دیگه...

چندشم ميشه اسمه تو که مياد

من ديوونه رو باش !

براي تو گريه ميکردم...

منه ديوونه رو باش ...

برا عمرت قسم خوردم !

باهات موندم ، باهات ساختم ، برات سوختم ، واست مردم ...

منه ديووونه رو باش ، قدر دنيا دوستت ...دوست داشتم...

ولي حالا ازت چه بيزارم چقدر ديوونه ام راستي ... چقدر ديوونه اي راستي..

.ديوونه